Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آنا»
2024-05-07@08:12:05 GMT

«درخت گردو»ی مهدویان کِرم دارد!

تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۸۵۳۲۰۲

«درخت گردو»ی مهدویان کِرم دارد!

محمدحسین مهدویان با فیلم «درخت گردو» که روایتی از بمباران شیمیایی سال 1366 شهر سردشت در جنگ تحمیلی است، در سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور دارد.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، محمدحسین مهدویان کارگردان جوان اما نام آشنای سینمای ایران با «درخت گردو»یش پا به سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر گذاشته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مهدویان که پس از «ایستاده در غبار» به سراغ «ماجرای نیمروز» رفت، در سال 96 با «لاتاری» سروصدای زیادی به راه انداخت تا جایی که به گواه بسیاری از کارشناسان، «رد خون» خوبی از خود در فضای سینمایی کشور به جا گذاشت.

بررسی کارنامه 5 سال گذشته مهدویان کار چندان سختی نیست اما روی سخن با «درخت گردو»ی مهدویان است. درختی که خیلی خوب حمایت شده؛ خیلی عالی به بار نشسته، مخاطب را درگیر کرده و در اغلب سکانس‌ها توانسته حس و حال آن روزها و ساعات را به مخاطب منتقل نماید.

درخت گردو روایت برشی از تاریخ ایران است در هشت سال جنگ تحمیلی. روایت روزهای هفتم و هشتم تیرماه سال 1366؛ همان روزهایی که هواپیماهای بمب‌افکن عراق با بمب‌های شیمیایی به چهار نقطه پرازدحام و متراکم جمعیتی شهر سردشت حمله کردند و زن و کودک و خُرد و کلان و مردم بی‌گناه آن شهر و اطراف آن را آماج گازهای کشنده و دهشتناک شیمیایی قرار دادند.

به گواه تاریخ، بمباران شیمیایی سردشت فجیع‌ترین و وحشتناک‌ترین تهاجم شیمیایی در طول تاریخ بود که هنوز هم عده‌ای در ایران با آثار آن دست و پنجه نرم می‌کنند.

مهدویان با هنرمندی خاصی توانسته این زجر کشید‌ن‌ها را به تصویر بکشد. او خیلی خوب از پسِ نشان دادن تاول و بدن سوخته کودکان و خردسالان سردشتی برآمده است. او در نمایش زندگی «قادر» و از دست دادن سه فرزند و همسرش عالی عمل کرده است.

کارگردان جوان سینمای ایران هم یک جنایت تاریخی را روایت کرده و هم یک قصه زیبای عاشقانه را. پدری که در کوران جنگ، پای شهادت سه کودک شیمیایی شده‌اش محکم می‌ایستد و هرچند همه وجودش را غم فرا می‌گیرد اما به عشق همسرش خم به ابرو نمی‌آورد اما بعد از شهادت «مریم»، بیمارستان را روی سرش می‌گذارد که «آی کمرم شکست».

مهدویان کارش را خیلی خوب بلد است. می‌داند چگونه نفس مخاطب را در سینه حبس کند. می‌داند چگونه از بازیگرانش بازی بگیرد. می‌داند چگونه سکانس‌ها را پشت هم بچیند و در نهایت می‌داند چگونه کارگردان خوبی باشد.

همه این دانسته‌های مهدویان در تولد «درخت گردو» به کمکش آمده و همین شده که مخاطب جشنواره فیلم فجر نیز از تازه‌ترین درختِ مهدویان استقبال کرده اما این درخت یک مشکل اساسی دارد و آن اینکه «درخت گردو»ی مهدویان کِرم دارد!

مهدویان زمانی که متن را مقابل راوی گذاشته تا ماجرا را روایت کند، همه چیز را برایش نوشته الا یک چیز و آن «دشمنیِ دشمن» است!

خوش‌بینانه است که بگوییم مهدویان یادش رفته از دشمنیِ دشمن بگوید اما این نگاه خیلی به دور از واقعیت است. اگر راوی قبل از بمباران هوایی سردشت سکوت می‌کرد یا حتی اگر فیلم راوی نداشت، صحنه‌های کنار هم گذاشته شده به خوبی نشان می‌داد که «تاول‌های کودکان سردشتی» کار چه کسی است اما وقتی راوی تلاش می‌کند تا بار این فاجعه را از روی دوش خلبان هواپیما و همرزمانش بردارد، مخاطب به همه چیز شک می‌کند!

دقیقاً جایی که راوی می‌گوید «اونها هم مثل ما زن و بچه دارند و خانواده‌شون منتظرشونه، این یک روال عادیه که بمب‌ها رها می‌شن تا اونها بی‌خطر به خونه‌شون برسن. به همین دلیل هم اونها تنها بمب‌ها باقی‌مانده رو بی‌هدف رها کردن». مهدویان با همین دیالوگ همه زحمات، تخصص و هنرش را هدر داد. اینها یعنی راوی داستان معتقد است که همه تاول های خونی تن کودکان سردشتی، تاول بزرگ صورت قادر که از بوسه پسرش برایش به یادگار مانده بود، همه حیواناتی که در لحظه بمباران جان باختند و همه مشکلاتی که حتی تا به امروز یقه سردشتی‌ها را گرفته تنها یک «اتفاق» بوده که طبق یک روال عادی جنگی به وقوع پیوسته!

این دیالوگ یعنی خیانت، یعنی تحریف تاریخ و یعنی سرپوشی بر جنایت ارتش بعث در جریان جنگ تحمیلی. مهدویان درخت تنومدی در سینمای ایران به بار نشانده، اما درختش کِرم دارد و بعید است این درخت برای کارگردانش برکت داشته باشد.

انتهای پیام/4028/

منبع: آنا

کلیدواژه: سینمای ایران محمدحسین مهدویان جشنواره فیلم فجر 98 درخت گردو ی مهدویان جشنواره فیلم فجر داند چگونه سینمای ایران جنگ تحمیلی مهدویان ک خیلی خوب بمب ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۸۵۳۲۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مرور یک تجاوز شیمیایی

واکنش عراق در حلبچه بیش از آن‌که به قوای زمینی این کشور متکی باشد، به نیروی هوایی اتکا داشت. عراق با اطمینان از حمایت‌های جهانی، روش دیگری را برای مقابله با ایران برگزید. بمباران وسیع شیمیایی مردم عراق در حلبچه، کشتاری دهشتناک که در نهایت شگفتی، در روزهای نخست پس از حادثه هیچ‌گونه حس هم دردی و عواطف انسانی و تبلیغاتی جهان را برنینگیخت!

به گزارش ایسنا،‌ استراتژی تعقیب متجاوز در جبهه شمالی بر این اساس طراحی‌شده بود که با پیشروی در شمال سلیمانیه، در منطقه عمومی ماووت، هدف‌های پیش‌بینی‌شده تحقق یابد، لیکن بروز مشکلاتی در آن منطقه که عمدتاً ناشی از موانع طبیعی بود، طراحان نظامی را به این نتیجه رساند که محور حلبچه را جایگزین محور ماووت کنند.

با توجه به این نکته که تصرف حلبچه خود هدف مستقلی بود، ضمن اینکه گامی به‌سوی مرکز استان نیز محسوب می‌شد؛ بر این اساس، عملیات حلبچه (والفجر ۱۰) با طراحی و فرماندهی سپاه پاسداران، در سه محور و در چهار مرحله (از تاریخ ۱۳۶۶/۱۲/۲۳) اجرا شد.

ابتدا با تلاش طاقت‌فرسای مهندسی، ارتفاعات سخت گذر، مناسب عبور شد، سپس عملیات آغاز گردید. در این عملیات رزمندگان موفق شدند با استفاده از غفلت دشمن، ارتفاعات مرزی را پست سر گذرانند و شهرهای بیاره، طویله، دوجیله، خرمال و حلبچه را تصرف کنند.

به‌این‌ترتیب مقدمات تصرف سد دربندیخان و نیز انسداد جاده مهم سلیمانیه فراهم آمد. پیش‌بینی می‌شد که تصرف این منطقه وسیع، نیروهای احتیاط دور ارتش عراق را از جنوب راهی شمال کند و در این زمین، همچون زمین شلمچه و فاو، آسیب فراوانی به ارتش عراق وارد آید؛ لیکن سرفرماندهی ارتش عراق حاضر نشد برای بازپس‌گیری منطقه حلبچه، یگان‌هایی را که در جنوب آماده نگه‌داشته بود، وارد عملیات کند بلکه برای مقابله با رزمندگان، به سلاح‌های کشتارجمعی متوسل شد و صرفاً یگان‌ها و نیروهای منطقه‌ای خود را وارد نبرد کرد که آن‌ها نیز کاری از پیش نبردند.

به‌عبارت‌دیگر، واکنش عراق در حلبچه بیش از آن‌که به قوای زمینی این کشور متکی باشد، به نیروی هوایی اتکا داشت. عراق با اطمینان از حمایت‌های جهانی، روش دیگری را برای مقابله با ایران برگزید. بمباران وسیع شیمیایی مردم عراق در حلبچه، کشتاری دهشتناک که در نهایت شگفتی، در روزهای نخست پس از حادثه هیچ‌گونه حس هم دردی و عواطف انسانی و تبلیغاتی جهان را برنینگیخت!

در نیم روز ۱۳۶۶/۱۲/۲۶درحالی‌که انبوه مردم حلبچه خانه و کاشانه خود را به‌قصد ایران ترک می‌کردند، به دستور حکومت عراق، نیروی هوایی این کشور، مردم منطقه و خصوصاً روستای انب را هدف بمباران شیمیایی قرار داد که براثر آن حدود ۵۰۰۰ نفر کرد عراقی به شهادت رسیدند.

اسدالله احمدی؛ راوی نیروی زمینی سپاه که حدود یک ساعت پس از شروع بمباران‌ها به این منطقه آمده بود، مشاهدات خود را این‌گونه نوشته است:

«به‌اتفاق برادر علیرضا ایزدی؛ راوی قرارگاه فتح جهت مشاهده نتیجه بمباران، به منطقه مذکور رفتیم. شهر و جاده‌های منتهی به آن بمباران‌شده و محل اصابت بمب‌ها به قطر ۷، ۸ متر و به عمق حدود ۲ متر، حفره‌هایی ایجاد کرده بود.

مقدار زیادی البسه و لحاف و تشک و وسایل زندگی روی جاده ریخته بود. در نزدیکی یک خودرو نظامی عراقی که در حال سوختن بود، به جنازه ۴ نفر که ۲ نفرشان زن بودند و یک نفرشان پسر جوان حدود ۱۴، ۱۵ ساله و یک دختربچه ۶، ۷ ساله برخوردیم.

در سال ۱۹۸۸ م (۱۳۶۷ ش) آمریکایی‌ها چشمان خود را بر روی حلبچه بستند زیرا صدام دشمن ایران بود. ولی او الآن دشمن خودشان است و آن‌ها شهر من (حلبچه) را بهانه قرار داده‌اند. احساس تلخ، گزنده و ناخوشایندی به ما دست داده است.

یکی از جنازه‌ها متعلق به دختری بود که از سینه به بالای بدنش وجود نداشت. جنازه دیگر مربوط به یک زن، یک پسرک جوان و یک کودک بود که در حاشیه جاده افتاده بودند.

در این حال صدایی حواس بنده را متوجه جنازه نزدیک مان کرد. با دقت، ولی با شک و تردید خم‌شده و بار دیگر منتظر شنیدن صدایی شدم. بار دیگر صدایی ضعیف به گوشم رسید. متوجه شدم کودک زنده است. درصدد برآمدیم تا به‌گونه‌ای به او کمک کنیم. کودک به پهلو افتاده بود.

از موهای خرمایی و بلندش معلوم بود که دختر است، صورتش خون‌آلود و ترکشی به بینی‌اش اصابت و کاملاً نوک بینی‌اش را سوراخ کرده بود. قسمتی از موهای سر و آسفالت زیر سر دخترک خونی بود. کمی دقت کردم دیدم نفس می‌کشد و یک ترکش نسبتاً بزرگ نیز به ساق پای راستش اصابت کرده بود.

از فاصله ۱۰۰ متری متوجه شدیم که یک خودرو به ما نزدیک می‌شود. این خودرو ازجمله امکانات از صدها خودروی به‌جامانده نیروهای عراقی بود که توسط یکی از برادران لشکر ۸ نجف به سمت ما آورده می‌شد تا احیاناً به عقب منتقل شود.

با علامت دست ما ایستاد. اتفاقاً آمبولانس بود. به راننده گفتیم احتمالاً بیمارستان شهر حلبچه فعال است. وی پذیرفت تا کودک را به حلبچه برساند. برادر ایزدی یک تشک ابری پیداکرده و به کف ماشین انداخت، سپس دخترک را در کف آمبولانس گذاشتیم، در این حال دخترک چشمش را باز کرد و دچار تهوع شد.

برادر ایزدی با پارچه‌ای صورت او را پاک کرد. دخترک درحالی‌که دو دستش را به حالت سپر مقابل سینه و صورت خود گرفته بود؛ با وحشت نگاهی کرد و کلمه‌ای به زبان جاری کرد. با دست به حالت نوازش به وی اشاره کردیم که ناراحت نباشد و نترسد و با زبان نیز همین کلمات را تکرار کردیم.

مقداری زیر سر دخترک را درست کردیم و برادری که ماشین را آورده بود، پشت فرمان نشست و ماشین را به حرکت درآورد. بنده و برادر ایزدی به‌اتفاق درحالی‌که متأثر بودیم، از کنار جاده از داخل زراعتی که احتمالاً زراعت جو بود به‌طرف تپه میرآوه که قرارگاه تاکتیکی نیروی زمینی و لشکر ۸ بود، حرکت کردیم.

دوگانگی در سیاست خارجی آمریکا

در بهار سال ۲۰۰۲ میلادی (۱۳۸۱ هجری شمسی)، درحالی‌که واشنگتن برای جنگ با عراق آماده می‌شد، جورج دبیلو بوش؛ رئیس‌جمهور وقت آمریکا، آشکارا از عبارت: کسی که مردم خود را بمباران شیمیایی کرده برای صدام استفاده می‌کند و در واقع به‌طور مستقیم به رویداد حلبچه اشاره می‌کند.

چند ماه بعد نیز یکی از بازماندگان بمباران شیمیایی حلبچه در گفت‌وگو با روزنامه‌نگاران درباره سیاست آمریکا گفت:

در سال ۱۹۸۸ م (۱۳۶۷ ش) آمریکایی‌ها چشمان خود را بر روی حلبچه بستند زیرا صدام دشمن ایران بود. ولی او الآن دشمن خودشان است و آن‌ها شهر من (حلبچه) را بهانه قرار داده‌اند. احساس تلخ، گزنده و ناخوشایندی به ما دست داده است.

سخنان این شهروند عراقی، دیدگاه درستی بود که در آن زمان ارزش تعمق و بررسی داشت. در اوت ۲۰۰۲ م (مرداد ۱۳۸۱) نیز نیویورک‌تایمز در یکی از عنوان‌های خبری‌اش نوشت: افسران آمریکایی می‌گویند به‌رغم استفاده عراق از گاز شیمیایی، آمریکا همچنان در جنگ به این کشور کمک می‌کرد.

این مقاله همچنین با افشای یکی از برنامه‌های مخفی آمریکا نوشت: آمریکا در حالی در طرح‌ریزی‌های حساس به عراق کمک می‌کرد که نهادهای اطلاعاتی آمریکا می‌دانستند فرماندهان عراقی در جریان نبردهای سرنوشت‌ساز جنگ ایران و عراق از جنگ‌افزارهای شیمیایی استفاده خواهند کرد.

پاتریک تایلر؛ رئیس دفتر روزنامه تایمز در واشنگتن در این مقاله به گفته‌های سرهنگ والتر پاتریک لانگ (از افسران ارشد سابق اطلاعات نظامی از آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا) استناد می‌کند که بدون افشای جزئیات مسائل دارای طبقه‌بندی و در توجیه این اقدام گفته است:

جامعه اطلاعاتی آمریکا برای آنکه مطمئن شود عراق در جنگ شکست نخواهد خورد به‌جز کمک به این کشور چاره دیگری نداشت.

منابع:

۱-جمعی از نویسندگان، اطلس جنگ ایران و عراق، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، چاپ چهارم ۱۳۹۹، ص ۹۹

۲-ایزدی، یدالله، روزشمار جنگ ایران و عراق: عملیات والفجر ۱۰ (کتاب پنجاه و چهارم)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۲، صص ۱۹۵، ۱۹۶

۳-هیتلرمن، یوست ار، رابطه زهرآگین؛ آمریکا و عراق و بمباران شیمیایی حلبچه، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۳۹۲، صص ۳۸۸، ۳۸۹

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • افزودنی های بتن
  • راهنمای خرید نهال گردو اصلاح شده ضمانتی و معتبر
  • داستانی عرفانی با چاشنی فانتزی
  • با پوست گردو، اسپیکر بلوتوث آر جی بی بسازید(فیلم)
  • توزیع بیش از ۴۳ هزار تن انواع کود در استان قزوین
  • 530 تن کود کشاورزی در میاندورود توزیع شد
  • این ملحفه‌ها باعث اگزما در پوست می‌شوند
  • باتری‌های لیتیومی از پسماندهای خطرناک شیمیایی فلز لیتیوم تولید شد
  • مرور یک تجاوز شیمیایی
  • اردیبهشت ماه، زمان کنترل و کاهش خسارت کرم خراط درختان گردو